جمعه ۲ خرداد ۹۹
بی هیچ حرف، غر گله و چه و چه و چه نشد ک بیایم تهران و با گریه و هزار کیلومتر فاصله،عکس،تماس تصویری ،اشک ریختیم تا بلکه دل اتیش گرفتمون خنک بشه...کمیاروم بگیره
اخ ک چقدر عزیز بودی ....
بعد یه مدت طولانی منو دیده بودی،چقد جیغ کشیدم و ذوق کردم و چقد چشات میخندید میگفتی واااای چه خوشگل شدی ،خانوم شدی یادته؟
چقد دلم گرفته از این دنیا....
برات دعا میکنم....
امشب،اولین شبیه ک رفتی خونه جدیدت مهربونم....
نترسیا....
من دعا میکنم اروم باشی،باشه؟
تو فقط اونجا اروم باش...💔😔
اگه دوس داشتی بیا به خوابم
الان دیگه میتونی بیای عزیزم
خوب خوب خوب بخابی جانم
از دلم خبر داری....
از حال و هوام،
برام دعا کن معصومِ من...
جات خوب باشه،اروم باشی
قول میدم برای دلتنگیم گریه کنم ن برای رفتنت...
دعا کن برای چهلمت بیام پیشت❤
بیام خونه جدیدت و تبریک بگم....
بگم رسمش نبود من برات نماز وحشت بخونما آقاهادی....
مقصر نبودی.....
قوی بودی تو....
داداشیه من عریزدل من.....
خیلی دلتنگت میشم....
اینجا برات مینویسم از دلتنگیام...
تا روزی ک بیام پیشت و به خدا بگم این همونیه ک میومد مهد دنبالمااااا
همون پسر مهربون و خوش قلب خوش غیرت ماست....
خوب بخواب یه حفره عمیق تو قلبامون ایجاد کردی و رفتیهادی....
ولی خوب بخواب باشه؟نگران هیچی نباش ما همینجوری ک تظاهر ب لبخند میکنیم زندگی و ادامه میدیم
دعات میکنم...
نترس از هیچی،فقط اگه دوس داشتی بیا به خوابم و بگو
جات ارومه حالت خوبه ..اخه الان دیگه پرنده شدی،رها شدی....
هممون از ته دلمون دعاگوتیم داداشیم...
ناراحتم ک رفتی ولی
عوضش خیالم راحته اگه یه روز بخوام بیام اونجا،تو هستی که من نترسم،مثل همیشه ک هوام و داشتی عزیزترینم❤