چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۹
به احتمال ۵۰ درصد قرار شد برای بدرقه ات راهی شویم عزیزجان
احتمالش پنجاه درصد است اما از صبح گلهارا اب میدهم
توت فرنگیها و سبزیها را سیراب میکنم
لباسهای مشکی ام را پرت کرده ام روی تخت،
روتختی صورتی را سیاه کرده اند
همه چیز سیاهی مطلق است
چشمهایم جز سیاهی چیزی نمیبیند
دلم دارد پر میزند
دلم برای شهرم ک اینبار،هردفعه ک بشود و بیاییم،چ امروز چ چندین ماه چ هروقت دیگر،داغدار توییم...خیلی آشوبم،کاش واقعا خاک سرد باشد.....!